پرنسس دیاناپرنسس دیانا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

دیانا;مسافر زیبای پاییز

استقبال از بهار...

عزیز دل مامان!! این روزها خیلی خیلی سرم شلوغه.تنها دلخوشیم  واسه داشتن اوقات فراغت و رسیدگی به وبت تو درمونگاه بود که اونجا هم چند هفته ای میشه که در حال رنگ امیزی هستن و سیستم اتاقم در به در شده.از طرفی هم این روزها بیشتر مرخصی هستم تا شاید بتونم به امورات خونه برسم.دو روز پیش با کمک بابا مهدی اتاقهارو تمیز کردیم.شما هم انصافا نهایت همکاری رو باهامون کردی و تونستیم نصف پروژه رو تموم کنیم.اگه خدا بخواد فردا پس فردا هم کاملش میکنیم. این چند وقت اول بابا مهدی سرماخورد و با وجود رعایت کردن نکات بهداشتی متاسفانه منم مریض شدم خدارو شکر شما مبتلا نشدی ولی یه مدتی میشه که فقط اشک ریزش و اب ریزش بینی پیدا کردی که فقط میتونم به آلرژی ...
26 اسفند 1393

آخرین روزهای اسفند

عزیز مامان! ببخشید که چند وقتیه فرصت نکردم بیام و واست از خاطرات شیرین با ما بودنت تعریف کنم.آخه این موقع سال که میشه خیلی سرمون شلوغه نه اینکه فکر کنی مامان سخت مشغول خونه تکونی هستشا.نه اصلا از این فکرها نکن چون مامان انقدر سرش شلوغه که اگه هر سال کمک بابا مهدی نباشه نمیتونه به هیچ کاری برسه. بین ما خاله ها رسمه که هر سال قبل از انجام خونه  تکونی و رسیدگی به امور مانده منزل بیشتر به فکر چیدمان سفره هفت سین باشیم.مثلا همین امسال هنوز هیچ کاری نکردیم ولی وسایل سفره هفت سینمون آماده هستش خرید لباس و مایحتاج خونه هم که با وجود دخمل وروجکی مثل شما واسه خودش هفت خانه رستمه.پارسال این موقع واسه خرید شمارو تو کالسکه میذاشتم و...
15 اسفند 1393

گلبرگ پانزدهم گل زیبایم.....

ماهگرد پانزده ام دخترک شیرین زبونم به چشم بر هم زدنی گذشت.هر روز که بزرگتر وشیرین زبونتر میشی به خودم میبالم برای داشتن فرزند خانم و فهمیده ای مثل شما ولی از طرفی دلم واسه خاطراتی که پشت سر میمونه خیلی تنگ میشه.از اونجایی که عادت داری فیلم های دوران شیرخوارگیتو روزی صد بار ببینی وقتی منو بابا هم با شما همراه میشیم و میبینیم که دخترک 2945گرمی حالا واسه خودش خانمی شده خدارو هزاران بار شکر میکنیم ولی دلمون پر میکشه واسه دوران سپری شده  که فقط خاطره ای ازش باقی مونده..... این روزها خیلی شیرین شدی و لذت زندگی با تو برامون هزار برابر شده.به بابا مهدی علاقه وافری داری و همش در حال گفتن بابایی هستی.یه روز داشتم سیب میخوردم یه تکه هم دست شما د...
2 اسفند 1393
1